صبح یهو بعد شیش ماه رفتم پیش دبستان چقدر دلم هواشونو کرده بود خانم مدیر مهربونم و همکارای عزیزم جالبه که مربی های جدید هم منو میشناختن بر اساس صحبت های مدیر جان ...اولین برخوردم با خانوم علیمردان فکر میکردم یه خانوم خشک و مقرراتی و بد اخلاقه ولی بعدها دیدم چقدر دلش نازک و مهربون و گرم و البته دوست داشتنیه...
اخی آدم بعضیا رو وقتی میبینه میفهمه چقدر دلش براشون تنگ شده بودا...
یه روز پاییزی...برچسب : نویسنده : silent-letter بازدید : 99